抖阴社区

part 173

1K 222 265
                                        


- طبق اسناد دادستانی این خانم که از پرونده آدم ربایی مبین عضو اکسو به شهرت منفوری رسیده بود  صاحب این دیسکو ممنوعه و تشکیلات غیرقانونی آن بوده و طبق مشاهدات یک منبع موثق پس از دستگیری با فریاد گفته است که از خیلی سلبریتی های دیگر هم که در این مکان دستگیر نشده اند مدارک مستند دارد

با شنیدن کلمه مدارک مستند اولین چیزی که به ذهنم اومد فیلم من بود و اولین کاری که کردم پرت کردن کنترل سمت تلویزیون بود. کنترل با شدت زیاد به صفحه تلویزیون خورد جرقه زد و خاموش شد و من طوری عقلم رو از دست داده بودم که حتی رفتن تصویرش از روی تلویزیون هم دلم رو خنک نکرد

با تمام قدرتم تلویزیون رو روی زمین کوبیدم. اگر اون فیلم پخش میشد من... نه، نه فقط من حتی مبین و کل اعضای دو گروه بدبخت میشدیم.
***

"سوم شخص"
جونگ کوک و تهیونگ بعد از پرت شدن کنترل با ترس به دیوار چسبیدن اما با پرت شدن تلویزیون جونگ کوک بی حواس سمت متین رفت و از پشت محکم بغلش کرد متین با صدای بلند داد زد:
- ولم کن به من دست نزن

و هم زمان با گفتن این حرف به عقب هلش داد طوری که اگر تهیونگ نمیگرفتش حتما نقش زمین میشد تهیونگ با اخم تشر زد:
- متین به خودت بیا

نمیتونست دست خودش نبود صدای توی سرش کولاک ‌کرده بود مدام داد میزد "تو با یه آشغالی مثل اون زنیکه خوابیدی هنوزم فکر میکنی کثیف نیستی؟"
روی زمین نشست و سرش رو محکم توی دستاش گرفت و سر صدای توی سرش داد زد:

- خفه شو ازت بدم میاد گم شو
تهیونگ گوشیش رو درآورد و سریع شماره یونگی رو گرفت کوکی که کاراش رو نگاه میکرد گوشی از دستش کشید و تماس رو قطع کرد و به جای اون در حال گشتن توی کانتکت ها گفت:

- ولش کن اون چکار میتونه بکنه بیا زنگ بزنیم دکترش
شماره دکتر رو گرفت و گوشی رو دست تهیونگ داد یکم بعد انگار تماس وصل شده باشه تهیونگ شروع به حرف زدن کرد:

-سلام خانم دکتر شبتون بخیر معذرت میخوام که این ساعت باهاتون تماس گرفتم اما حال متین اصلا خوب نیست بازم بهش حمله دست داده براتون امکان داره یه سر به خوابگاه بزنید؟ ممنون میشم خدانگهدار
کوکی با نگرانی پرسید:

- میاد؟
- گفت نزدیکه...
هردو نگاهشون سمت متین برگشت که یه گوشه توی خودش جمع شده بود و با گریه به فارسی با خودش حرف میزد و کوکی اروم گفت:
- کاش زود بیاد

ده دقیقه بعد با زنگ خوردن در واحد تهیونگ با عجله سمت در دویید و در رو باز کرد. خانم دکتر در حال وارد شدن گفت:
- حالش خیلی بده؟
تهیونگ با نگرانی تایید کرد و خانم دکتر گفت:

- اخبار رو که شنیدم فهمیدم ممکنه با شنیدنش حالش بد بشه سریع خودم رو رسوندم توی راه بودم که زنگ زدین کجاست‌؟

I'm not okWhere stories live. Discover now