抖阴社区

「??????? ??」

1.8K 356 106
                                        

جیمین داشت واضحا جونگکوک رو نادیده می گرفت، این رو وقتی متوجه شد که از برادر کوچکترش خواست یک کلوچه بهش بده، اما جیمین بی توجه به اون به خوردن صبحانه اش ادامه داد.

اعصاب جونگکوک واقعا از این کار به هم ریخته بود و آخرین چیزی که جونگکوک نیاز داشت تا روزش از این گند تر بشه شرکت در کلاس ستوان کیم بود.

وقتی همراه با جیمین، جونگسون، هانول، جیسو و پسر دیگری که مینهو نام داشت به پشت انبار، جایی که کلاس برگزار میشد رفتن مقداری اسلحه با صدا خفه کن به اون‌ها داده شد و تهیونگ جلوی افرادی که تنها کسایی بودن که طرز کار با اسلحه رو نمیدونستن، نشست.سپس اسلحه اش رو به اون‌ها نشون داد و شروع به توضیح عملکردش کرد.

جونگکوک در حین توضیحات تهیونگ کاملا در افکارش گم شده بود و داشت به این فکر میکرد که علت اینکه جیمین داشت اون رو نادیده می‌گرفت و به اون بی توجهی میکرد چیست.

در همون لحظه، تهیونگ پسر رو با صفتی که خیلی ازش متنفر بود صدا کرد.

"هی بچه،بهم بگو ایمنی اسلحه کجاست؟"

مرد با بالا انداختن ابروش پرسید و جونگکوک سعی کرد اون رو روی اسلحه پیدا کنه، که کاملا با اسلحه دیروزی که بهش داده بود متفاوت بود.از نظر ذهنی به خودش فحش داد که چرا در افکارش گم شده بود و به صحبت های مرد گوش نداده بود.اما ناگهان لمس خفیفی روی پاش احساس کرد و به سمت چپ چرخید و دستای جیسو رو دید که محل ایمنی اسلحه رو بهش نشان داد.

"اینجاست!"

جونگکوک جواب داد و اسلحه رو بلند کرد و با انگشت اشاره اش ناحیه گفته شده رو نشان داد‌.تهیونگ از جاش بلند شد و به سمت پسر حرکت کرد و جلوش ایستاد.

"خب پس از اونجایی که اسلحه رو به خوبی می شناسی، اولین نفری هستی که شلیک میکنه بچه"

تهیونگ دست به سینه با پوزخندی گفت، و جونگکوک از جاش بلند شد و به دنبال مرد به قسمت تاریک انبار رفتن.

افراد دیگه اون‌ها رو همراهی کردن و مشاهده کردن که چند قوطی روی چند صندلی قرار داشت که مطمئنا باید به اون‌ها شلیک میکردن.

"به قوطی شلیک کن!"

مرد به یه قوطی که دورتر از همه بود اشاره کرد و جونگکوک بلافاصله شروع به غر زدن کرد.قوطی انقدر کوچک بود که حتی با چشم هم به سختی دیده میشد.

"فکر نمیکنی برای اولین بار خیلی دوره؟نمیتونم بزنمش!"

جونگکوک با اخم گفت و مرد برگشت و مثل همیشه با سردی بهش نگاه کرد و اسلحه رو ازش گرفت.

"وقتی تلاش نکردی، چطور فکر می کنی که نمی تونی بزنیش؟"

تهیونگ در حالی که خودش رو برای شلیک در موقعیت قرار
میداد پرسید.

??????? ? ??Where stories live. Discover now