抖阴社区

?| ?? ? ??: ?????? ???????

Start from the beginning
                                        

- برو روش پماد بزن من غذا رو می‌برم سر میز.

جونگکوک با جدیت گفت و کش‌موی سیاه‌رنگی که این روزها عنوان دستبند رو دور مچش به دوش می‌کشید رو دور موهاش بست و اون‌ها رو به شکل گوجه‌ای بالای سرش قرار داد. برگشت تا سمت ماهیتابه بره ولی تهیونگ با دست دیگه‌اش پسر رو سر جاش نگه داشت اجازه نداد پسر به اجاق گاز دسترسی پیدا کنه.

- خیلی می‌سوزه. بوسم کن.

دستش رو جلوی صورت جونگکوک گرفت و تکونش داد. پسر آهی کشید و چشم‌هاش رو با کلافگی بخاطر این لوس‌بازی‌های تهیونگ چرخوند. کمی خم شد و با بوسیدن شقیقه‌ی تهیونگ عقب کشید و در نهایت نتونسن جلوی خنده‌اش رو بگیره.

- بچه لوس.

به طرف غذای آماده و خوش‌عطری که حسابی بوی سیرش توی خونه پیچیده بود، رفت و باقی پاستاها رو توی ظرف ریخت. تهیونگ حین فوت کردن دستش اخمی کرد و با لحن دلخوری جونگکوک رو مخاطب قرار داد.

- خودت رو میگی یا منو؟

- اونی که وقتی می‌گوزه هم میگه بوسم کن.

جونگکوک با طعنه جواب داد و فقط لحظه‌ای سرش رو برگردوند تا واکنش تهیونگ رو نسبت به حرفش ببینه. برعکس انتظارش پسر نه تنها عصبانی‌تر نشد بلکه صداش رو صاف کرد و روی زانوهاش نشست تا از کشوهای زیر کابینت پمادی مناسب سوختگی دستش پیدا کنه.

- عزیزم این‌که من فقط دنبال بهونه برای ابراز احساسات هستم مبنی بر این نیست که لوسم.

با لحن لطیف و صدایی که از عمد کلفت‌تر شده بود گفت و روی زمین نشست تا با آرامش‌خاطر پماد رو به دستش بزنه. جونگکوک بی‌صدا و ریزریز خندید و دستش رو توی سینک ظرف‌شویی شست.

- باشه.

- باشه چی؟

تهیونگ با ابروهای بالا رفته پرسید و چون پشت جونگکوک رو می‌دید، متوجه‌ی پسری که لب‌هاش رو گاز گرفته بود تا نخنده نشد.

- گفتم باشه دیگه. تائیدت کردم.

دوباره سرش رو برگردوند تا تهیونگ رو ببینه و دوباره سر خودش رو با بردن وسایل موردنیاز به روی میز، گرم کرد.

- شبیه کسی نبودی که تائید می‌کنه.

تهیونگ با چشم‌های ریز شده پرسید و به سختی از کنج آشپزخانه بلند شد تا به سر میز بره و سر راه هود رو خاموش کرد و فضای خونه کمی ساکت‌ شد.

- باشه.

- باشه گفتن‌هات رو اعصابمه.

تهیونگ با غیض و عصبانیت گفت و قبل از این‌که پشت میز چهارنفره جاگیر بشه جونگکوک لپش رو محکم کشید و بعد گاز محکمی ازش گرفت که صدای معترض پسر رو دراورد.

E-Boy VS Good Boy | VKOOKWhere stories live. Discover now