抖阴社区

part=8?

4.6K 575 24
                                        

ووت و کامنت بزارید خوشحال میشم 🌚🤙

........................................................

_ لپ دنس

کوک همینطور که به چشمای امگا نگاه کرد گفت که صورت تهیونگ قرمز شد و با داد گفت

_ اولا اصلا یاد ندارم لپ دنس رو بعدشم درس دادنت بخوره تو سرت

قبل از اینکه تهیونگ یک قدم برداره سریع گفت

_ اوکی پس بیا پورن ببینیم

_ تهیونگ جیغی از حرص زد و فورا رفت بیرون و در رو محکم بهم زد

کوک سرش رو گذاشت رو میز و با مظلومیت ساختگی گفت

_ مگه چیز بدی گفتم ؟

رفت تو سیستم کارش تا ببینه چقدر سهامش رشد کرده و چند جا دیگه سهام بخره

تهیونگ همینطور که جلو لپ تاب بود و تدریس ها رو از تو گوگل نگاه میکرد و نکات رو مینوشت و برا خودش سوال حل میکرد چند ساعت بود که مشغول بود حتی شام هم نخورده بود

ساعت یازده شب بود که کوک سوال هایی که طرح کرده بود رو برا ایمیل مدرسه فرستاد تا فردا چاک بگیره

بلند شد رفت تو آشپز خونه دید غذا دست نخوردست رفت بالا تا تهیونگ رو بگه بیان باهم غذا بخورن

_ هی فندوق بیا غذا

_ تهیونگ لباش رو خط کرد و به لپ تاب خیره موند و گفت نمیخوام . اما کوک تو دلش به تهیونگ میگفت تا کی میخوای به این دلبری یات ادامه بدی
تهیونگ تو هودی سفید آور سایز که تا زیر زانوش بود پوشیده بود و شلوار نپوشیده بود و مچ پاهاش رو در معرض دید گرگ گرسنه ای که هر لحظه میخواد به فاکش بده اما ظاهرش رو خونسرد جلوه میده گذاشته بود و مجبور میکرد کوک رو که تا قرص کاهنده بخوره . تو این چند ماه کوک همش قرص کاهنده میخورد ولی دیگه طاقتش داشت سر میومد

_ گفتم بلند شو دو دقیقه دیگه پایینی امگا

_ تهیونگ لپ تاب رو بست و کلاه هودی رو روسرش کشید و لباش و محکم بهم فشار داد رفت پایین و رو صندلی نشست آلفا غذاش رو جلوش گذاشت و هردو شروع کردن به خوردن

آلفا خواست از تهیونگ سوال بپرسه اما به جاش ظرفا رو جمع کرد و تهیونگ رفت بالا مسواک زد و کوله اش رو جمع کرد و رو تخت دراز کشید

کوک اومد داخل اتاق رفت سرویس و اومد رو تخت

تهیونگ رفت اونطرف تر تا جای الفا باز شه اما کوک اومد روش و تهیونگ که به پهلو دراز کشیده بود به کمر خوابوند و دستش و زیر زانو های جمع شده ی امگا فرستاد و درازشون کرد و سرش و تو گردن امگا برد و بغلش کرد و گفت

_ چرا ناراحتی رایحه ات خیلی تند شده

تهیونگ که نفسش از این همه نزدیکی گرفته بود و آلفا که با لباش داشت پوست گردنش و میبوسید وقتی ازش سوال کرد که چرا ناراحته یکم خوشحال شد خوب اون یک امگا بود و نیاز داشت تا آلفاش بهش توجه کنه ولی دلیل ناراحتیش تنهایش بود و بی توجهی های الفا

I swear?KOOKV?Where stories live. Discover now