抖阴社区

???? ? (???? ?????)

5K 383 123
                                    

⛔️هشدار! این پارت دارای مقداری فسخ و فجور و صحنات شهوانیست. با آگاهی بخوانید⛔️

⋆⋅☆⋅⋆─⋆⋅☆⋅⋆─⋆⋅☆⋅⋆─⋆⋅☆⋅⋆─⋆⋅☆⋅⋆─⋆⋅☆⋅⋆

یوهان لبه‌ی هودی گائون رو بالا کشید و بعد از اینکه درش آورد، مثل اورکت پشت سر پسر روی میز رهاش کرد.
با اینکه بدن‌ گائون از ترس و هیجان می‌لرزید، اما سعی کرد خونسردیش رو حفظ کنه و مقابل انگشت‌هایی که روی تنش کشیده می‌شدن، مقاومت کنه و خودش رو عقب نکشه. نمی‌تونست اجازه بده دوباره اضطرابش تبدیل به یه مانع نامرئی میون خودش و یوهان بشه...

دست‌هاش رو که پشت گردن یوهان درهم گره زده بود، از هم باز کرد و انگشت‌های دست راستش داخل موهای کوتاه پشت گردن مرد خزیدن. سر یوهان رو جلو کشید و لب‌هاش رو به گوش مرد نزدیک کرد:
«پس یه کاری کن زخمم بدتر بشه و نتونم از جام تکون بخورم...»

یوهان با شنیدن جمله‌ی گائون تای ابروش رو بالا فرستاد و خودش رو عقب کشید تا چهره‌ی پسر رو ببینه. اما گائون دست دیگه‌ش رو دور شونه‌ی یوهان پیچید و نذاشت ازش فاصله بگیره. انگشت‌هاش که ناخواسته به پشت بالاتنه‌ی مرد چنگ زدن، یوهان فهمید که دوباره هاله‌ی ترس روی بدن پسرکش سایه انداخته و اول از همه باید آرومش کنه.

دست‌هاش رو زیر باسن گائون برد و همون‌طور که حلقه‌ی پاهای پسر دور کمرش سفت‌تر می‌شد، از روی میز بلندش کرد. فاصله‌ی کمی که با مبل داشتن رو با قدم‌هاش گذروند و گائون رو روی مبل چرمی پایین آورد.
با گرفتن شونه‌ی پسر، به عقب هدایتش کرد تا دراز بکشه و سرش روی دسته‌ی مبل قرار بگیره. زانو‌ی خودش رو هم کنار پاهای جمع شده‌ی گائون، روی مبل گذاشت.
روی بدن نیمه‌برهنه‌ی پسر خم شد و به چشم‌های گائون که با حالت عجیبی بهش نگاه می‌کردن، خیره شد:
«من قصد ندارم بهت آسیب بزنم تا بخوام به واسطه‌‌ی اون توی خونه زندانیت کنم...»

گائون درون چشم‌های نافذ و گرم مقابلش غرق شد و لبخندی به گرمای همون تیله‌های قهوه‌ای، روی لب‌هاش نشست.
هرچند اگه در مقابل لاس تمیز اون مرد، ضدحمله نمی‌زد و جو عاشقانه بینشون رو خراب نمی‌کرد، خیالش راحت نمی‌شد. برای همین حلقه‌ی دست‌هاش رو دوباره دور گردن یوهان پیچید و سر مرد رو پایین کشید. نگاهش رو بین لب‌ها و چشم‌های یوهان چرخوند و با نیشخند گوشه‌ی لبش گفت:
«یه جوری می‌گی انگار اون شبایی که فرداش مجبورم مثل پنگوئنا راه برم، مسببش یکی دیگه‌ست.»

یوهان ساعد دست‌های پسر رو گرفت و آروم از دور گردنش باز کرد. مچ دست‌هاش رو با یه دستش گرفت و به دسته‌ی مبل، بالای سر گائون فشار داد. کف دست راستش کناره‌ی صورت و گردن گائون رو احاطه کرد و با پایین بردن سرش، فاصله‌ی بین صورت‌هاشون رو به حداقل رسوند:
«تو هم یه جور رفتار می‌کنی انگار کسی که به بدنم چنگ می‌زنه و می‌گه محکم‌تر، یکی دیگه‌ست.»

???? ?? ???? ??Where stories live. Discover now