抖阴社区

?9?

172 32 9
                                    


21 january
5:30 a.m

"بهتره کارشو تموم شده بدونی لویی"

از بس به این چند کلمه فکر کردم،مغزم داره منفجر میشه.

اگه اون چیزیش بشه نمیتونم خودمو ببخشم،نمیتونم تحمل کنم اگه به خاطر بابام بلائی سرش بیاد .

×
×
نفس کشیدن براش هر لحظه سخت تر می شد،نمیتونست تمرکز کنه و حتی نمی دونست باید چیکار کنه،چجوری بلند شه و روز جدید رو شروع کنه وقتی حتی خبری از اون نداره .

از دست دادن آدما قشنگ نیست،یا حتی مدتی نبودنشون، عذاب آور و زجر اوره.

وقتی تا چند لحظه پیش کنارتون بودن و در یک ان دیگه حسشون نمیکنید،دیگه انگار  وجود خارجی ندارن .

×
×

منو کجا اوردین؟اینجا کجاست؟

×
×
سوال هایی که هر پنج دقیقه یه بار توسط هری پرسیده میشه،و هیج کسی نبود که جوابش رو بده .

اتاقی تاریک با یک روزنه ی نور کوچیک و یه صندلی که روی اون بسته شده .

بدون ترس نشسته و فقد دوست داره بدونه کجاست و از بلا هایی که ممکنه سرش بیاد و علت اونا خبر نداره .

×
×
4 p.m

بعد از ظهر شده بود و اون با صدایی خیلی آروم به خودش اومد و متوجه شد که یکی وارد اون اتاق شده؛ در یک آن تمام چراغ ها روشن شد و هری خودشو توی یک اتاق در خونه ی متروکه پیدا کرد.

آدم هایی با لباس های تیره پشت سرش وایسادن، یه مرد قد بلند با موهای جو گندمی وارد اتاق شد و مستقیم به سمتش حرکت کرد .

صندلی ای جلوی هری گذاشت و روی اون نشست و شروع به صحبت کرد .

"شاید الان ترسیده باشی و دنبال دلیل این باشی که چرا اینجایی،خیلی رک و مستقیم حرف میزنم،دلیل بودنت پدر اون کسیه که تورو دوست داره و تو داری جواب کارای اونارو پس میدی،برامم مهم نیست چقدر میخوای التماس کنی ولی تا به هدفم نرسم از اینجا بیرون نمیری،بهتره پسر خوبی باشی آقای استایلز؛ مطمئن باش به صلاح خودته‌ .
اگه زیاده روی کنی ادمای من حق انجام هر کاری رو دارن و اینم یه هشدار برای تو"

بدون درنگ از جاش بلند میشه و به سمت در خروجی میره .

×
×

منظورش از اون حرفا چی بود؟ چی از من میخواد؟
نکنه...لو...لویی...درباره لویی حرف میزد؟
×
×

سوال های زیادی توی ذهنش بود اما جوابی برای اونا نداشت .

تصمیم گرفت از یکی از اون آدم ها بپرسه

"من دقیقا چرا اینجام؟"

هری پرسید اما کسی توجه نکرد و برای بار سوم سوالش رو تکرار کرد،مردی از پشت به سمتش اومد و محکم یه مشت به صورتش زد به طوری که از دماغش خون اومد.

Philophobia ?[L.S]?[completed]Where stories live. Discover now