抖阴社区

?? ????? ??????﹗

82 12 33
                                        


دوتا ضرب
چپ و راست

خم شدی و بعد چرخوندن موهای بلندت بدنتو صاف
کردی با ضرب آهنگ دوتا شوک به بدن نیمه خمت
دادی و نفس نفس زدی.

صدای تشویق از کل سالنی که بخاطرت تاریک بود
بلند شد!

همونطور که موهای بلند پریشونتو با یه دستت جمع میکردی و پشتت مینداختیش از ژست دنست بیرون اومدی و برگشتی سمت بچه هایی که کف سالن نشسته بودن و با گوشی و نور فلشاشون داشتن همراهیت میکردن و یه سریاشونم ازت ویدیو میگرفتن

مربیت سمتت اومد ضربه آرومی به بازوت زد
+ اگه بدونی موقع رقصیدن چقدر سکسی میشی کل زندگیتو میذاری کنار و فقط میرقصی دختر!

لبخند بزرگی زدی، اون زن همیشه اینجا بود که بهت
قوت قلبیو بده که تا مدت زیادی قلبت باهاش گرم
بمونه.

- همه اش بخاطر توعه.
+ و استعداد خودت! ویدیوت دست بچه هاست ازشون بگیر، منتظر پست امشبت هستم!

لبخندی زدی دوباره و با تکون دادن سرت مربیتم سمت بقیه بچه ها رفت
حقیقتش یکی از چیزای دیگه که میشه گفت علاقه بسیار شخصی خودت بود رقصیدن بود!

تو عاشقش بودی، جوری که مجسمه سازیو میپرستیدی رقصیدنم جزوی از تو بود.

یادت نمیاد از کی شروعش کردی شاید از 9 یا 10 سالگیت؟ فقط اینو میدونستی هیچ روزی نبوده که تو رقصیدنو ول کنی

پیش لورا رفتی بعد گرفتن ویدیوت با حوله ای که بهت داده بودن بدن خیستو خشک کردی
امشب قرار بود بعد مدت ها بومگیو رو ملاقات کنی و باهم یه شب دونفره بگذرونین و تا صبح جاهایی باشین که حتی فرداش خودتونم یادتون نیاد؟

بنابراین سریع تر از روزای دیگه سر و ریختتو ردیف کردی و بعد خدافظی با بچه ها از سالن رقص خارج شدی
گردنتو چپ و راست تکون دادی و دکمه آسانسورو فشردی، تو همین دقایقی که منتظر اومدن آسانسور به طبقه ات بودی به بوم مسیج دادی

" من تا یک ساعت دیگه خونه ام، بیا اونجا..حاضرشم بعد بریم و لازمم نیست بگم به نفعته دیر نکنی! "

پیامو سند کردی و بیخیال گوشیتو تو جیب شلوارکت چپوندی
دست به سینه شدی به مانیتور کوچیک بالای آسانسور خیره شدی و با پات رو زمین ضرب گرفتی
لعنت به این آسانسور همیشه شلوغ!

با صدای دینگ رسیدنش دراش باز شدن و تو سرتو آوردی پایین و به داخل آسانسور نگاهی انداختی
با دیدن فردی که داخل آسانسور بود شوکه شدی و همون سرجات استپ خوردی

یاخدا این چه کوفتی بود؟

طرف مقابلت با دیدن شوکه شدن زیادیت و اینکه حتی یادت رفت وارد آسانسور شی
در آسانسور رو که دوباره داشت بسته میشد با دستاش نگه داشت تا بسته نشه و با همون قیافه ای که مشخص بود خودش حتی بیشتر از تو شوکه است گفت
+ نمیخوای بیای تو؟

颁è肠颈濒别Where stories live. Discover now