"میبینی،اونقدرام بد نبود." هری با زمزمه به تیلور گفت.
"تازه شروعشه." تیلور جواب داد و روی نردهٔ بالکن خم شد. "بیا صبر کنیم که لویی بیاد، بعد این حرف رو بزن!"
هری آه کشید و شونهٔ تیلور رو با ملایمت بوسید، چون میدونست توجه آرومش میکنه. تا اینجا، با تشکر به قسمت ویآیپی شب بدون هیچ اتفاق مهم گذشته بود. هری کاملا مطمئن بود که فنهای لویی از اینکه اون زوج اونجا بودن خبر داشتن و هیچ شکی نداشت که اونا داشتن توی فضای مجازی دیوونهبازی بازی در میآوردن.این چیزی بود که میتونست فردا صبح باهاش سرو کله بزنه، ولی برای فعلا اون و تیلور امن بودن. یه چندتا فن ازشون خواسته بودن که باهاشون عکس بگیرن، ولی بادیگارد تیلور بهشون اجازه نداده بود که زیاد اون دور و بر بمونن.
"مجبور نیستیم کلِ کنسرت رو بمونیم، میدونی؟" هری پرسید. " میتونیم قبل از تکرار آهنگها بریم."
تیلور یه لبخند ضعیف بهش زد، یه لبخندی که یهجورایی باعث میشد دل هری براش بسوزه. "مرسی هز. و من_ من واقعا دارم سعی میکنم بهم خوشبگذره. لویی الان دوستته، فکر کنم، و...من دارم باهاش کنار میام. اگه این خوشحالت میکنه."
باهاش کناری میای. انگار که دوست بودن با لویی خیلی بده. هری با خودش فکر کرد. ولی، تا الا این دلپذیرترین جوابی بود که تیلور در این مورد بهش داده بود. "مرسی، بیب."
بعدش، چراغها خاموش شدن، و همهٔ فنهای لویی شروع به جیغ کشیدن کردن. توی این فضای کوچیک صداشون خیلی بلند بهنظر میرسید، انگار که میتونست پردهٔ گوش هری رو پاره کنه. همهٔ اون آدمها عاشق لویی بودن و تونسته بودن خودشون رو توی این کباب جا بدن تا ببیننش. هری دوست داشت توی فضاهایی مثل اینجا اجرا داشته باشه، اینجا رو بیشتر از استدیومهایی که تیلور توشون بود دوست داشت. اینجا فضاش خیلی صمیمیتر بود.
وقتی که آهنگ اول شروع شد نورهای کوچیک بنفش و صورتی روشن شدن و روی استیج و جمعیت قرار گرفتن. هری این آهنگ رو نمیشناخت، ولی آهنگ پرسروصدا بود و باعث شد جمعیت هیجان زده بشن و تکون بخورن.
اول بند روی استیج اومد، و هر کدوم از اعضا با خوشآمد گویی بلند حضار سرجای خودشون قرار گرفتن. درامرشون، جاش، استقبال بلند بهخصوص دریافت کرد، و هری یادش اومد لویی یه بار بهش گفته بود که فنهای دختر خیلی جاش رو دوست داشتن و اون پیششون معروف بود. نایل آخرین نفری بود که روی استیج اومد و بلندترین تشویق مال اون بود. یه لحظه طول کشید که اون به سمت جلو و وسط استیج بره، تا یه آهنگ تکی با گیتارش بزنه، و هری مطمئن بود که یه فن توی ردیف جلو غش کرد. نایل تعظیم کرد و به آخر استیج برگشت و روی یه سکو وایستاد.
بعدش موزیک برای یه لحظه آروم شد و چراغها دوباره خاموش شدن. همهچیز دوباره اوج گرفت ولی ایندفعه، لویی روی استیج کنار نایل ظاهر شده بود. مثل یه حققهٔ جادویی بود.

YOU ARE READING
?Amazing Sin? [L.S]
Fanfiction[Complete] ???????????? ??? ???? ???? ?? ???? ?????.???????????? ????????? ?? ???? ??? ???? ?? ????? ?????? ???? ?? ????? ?? ????.???? ????? ? ???? ???? ?????.??? ????? ?????? ???? ?? '????' ???? ?????????? ?????????? ?? ??? ?? ????? ????? ????? ?...
?nine?
Start from the beginning