抖阴社区

                                    

آلبرتو سرش رو تکون داد و راننده ماشین رو پارک کرد وقتی که اونا از از ماشین پیاده شدن و آیدی‌هاشون توی دستشون آماده بود. نگهبان کنار ورودی خصوصی بهشون اجازه ورود دادن، و آلبرتو دستش رو روی کمر لویی نگه داشته بود وقتی که راه میرفتن. لویی هری رو کنار بار دید، که داشت یه شات رو مینوشید. هری اینقدر خوشگل بود که نفس لویی بند اومد.

هری یه لباس تقریبا حریری که طرح پلنگ داشت پوشیده بود، که مطمئنا ساخت YSL بود، و بعد همهٔ لباس‌هاش مشکی بودن.موهاش مطمئنا از دفعهٔ قبلی که لویی دیده بودش بلندتر شده بودن، و الان قشنگ تا روی شونه‌هاش فر خورده بودن. لویی میخواست دست‌هاش رو توشون بکشه، یا ببفافتشون.

"من میرم اون بالا." آلبرتو توی موزیک زمزمه کرد، و به یه سالن کوچیک استراحت توی بالکن اشاره کرد. "از اونجا میتونم ببینمت، ولی از دیدم خارج نشو."

لویی سرش رو تکون داد و از بین بدن‌های عرق کرده به سمت بار رفت. بالاخره به اونجا رسید و به شونهٔ هری ضربه زد و بهش لبخند زد. "خیلی وقته ندیدمت."

"لویی!' هری با یک لبخند بزرگ مست داد زد. "تو اینجایی!"

اون یه مستِ دوستداشتنی بود، و لویی نخودی خندید وقتی که توی بغل‌ هری کشیده میشد. "البته که اینجام، تو بهم نیاز داشتی. و الانم باید برام یه نوشیدنی بخری‌. "

"آره! تو باید مست_ باید نوشیدنی بخوری‌، باید یکم باهام خوش‌بگذرونی‌." هری سفارشش رو برای هردوتاشون برای متصدی‌بار داد زد و بعد به بار تکیه داد. اون بدن لویی رو با چشم‌هاش بالا و ‌پایین کرد، نگاه کرد که اون پسر چقدر خوشگل به‌نظر میرسه. لویی یه تاپ نیم‌تنه پوشیده بود که قسمت پشت پارچه یکم پاره پاره بود، و شکم کیوتش معلوم بود. پاهاش رو یه شلوار نقره‌ای براق تنگ که باعث میشد باسنش بزرگتر دیده بشه، پوشونده بود. "تو خیلی خوشگلی."

یکی از دست‌های هری‌ دور کمر لویی میره، روی پوست برهنه‌ش، و باعث میشه نفس لویی توی گلوش گیر کنه. اون به هری نزدیک‌تر میشه،‌ و خیلی سریع نوشیدنی میوه‌ای براش روی بار بود رو سر میکشه. "تو هم خیلی بد نیستی،‌ فرفری."

انگار که دچار خلسه شده باشن، هری و لویی کنار بار با نوشیدن و خندیدن. مدت زیادی گذشت قبل از اینکه هری لویی رو به سمت زمین رقص بکشونه، و لویی مست‌تر از اونی بود که بتونه اهمیت بده. هری بهترین رقاص دنیا نبود، ولی وقتی که لویی رو به بدن خودش چسبوند، احساسش‌ مثل بهشت بود. شاید حتی بهتر هم بود.

هری خیلی پهن و قوی بود، و پشت کمر لویی احساس میکرد یه حصار عالیه. اونا ریتم بیت آهنگ با همدیگه حرکت کردن، باسن لویی باعث شگفتی هری میشد،و این احتمالا باید خیلی شهوت انگیز به‌نظر میرسید.

شاید اونا باید توی خونه میموندن و راجبه اینکه مشکل هری چیه حرف میزدن، شاید اون کار خیلی بهتر از این میبود که خودشون رو توی جمع به همدیگه بمالن. ولی باز هم،‌ لویی جایی که بود رو دوست داشت. عاشق این بود که بازوهای قویِ هری رو دور بدن باریکش احساس کنه. اون عاشق نالهٔ آرومی بود که هری کرد وقتی که لویی به موهای بلندش چنگ زد. عاشق احساس لب‌های هری رو گردنش‌ بود، و عاشق این بود که هری روی پایین کمر لویی سفت شده بود. لویی عاشق هری بود.

?Amazing Sin? [L.S] Where stories live. Discover now