8704کلمه.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
لویی میتونه بگه که هری مضطربه. این واضحه چون دستهاش موقع بستن زیپ شلوار تنگ مشکی میلرزن. واضحه مضطربه چون چندینبار دستش رو توی موهاش برده و اونا رو تکون داده و بعد دوباره مرتبشون کرده.
واضحه چون انگشتهاش برای یه مدت طولانی که کمکم داشت ناراحت کننده میشد فقط سر یه دکمهٔ کت نخودی رنگ درگیر بودن. پوست هری رنگپریدهست و لبش بین دندونهاش گیر کرده.
چشمهاش درشت شدن و به دوروبرش نگاه میکنن، مدلها و دانشجوهایی که با عجله راه میرن و برای شو آماده میشن رو نگاه میکنه.
لویی با دقت زیپ لباس مجلسی مشکی هانا رو میبنده و ژاکت چرمی مشکی رو روی شونههای لاغرش میندازه. اجازه میده وقتی که هانا سعی میکنه کفش های پاشنه بلند مشکیش رو بپوشه دستهاش رو روی شونهش بزاره و بعد موهای بلوطی رنگ اون دختر رو مرتب میکنه.
لویی به سمت سادی میچرخه و کمربندی که روی کت بلندشه رو مرتب میکنه، موهای چتریش رو درست میکنه و بهش کمک میکنه که کفشهای پاشنهبلندش رو بپوشه.
بالاخره لویی به سمت هری میچرخه و میبینه که اون پسر کاملا خشکش زده و انگشتهاش روی یکی از دکمههای برنجی یخزدن. موزیک شروع به پخش شدن از توی اسپیکرها کرده و این به این معنیه که شو شروع شده.
"به نظر میرسه داری سکته میکنی." لویی میگه، انگشتهای هری رو کنار میزنه و دکمههای آخر رو خودش میبنده.
"واقعا دارم سکته میکنم." هری زیرلب میکنه. "اون بیرون خیلی آدم هست! وقتی که شوی سال اول و دومیها رو نگاه میکردیم اینقدر نبودن!"
"آره، شوی سال سومی ها رو بیشتر جدی میگیرن برای همین افراد بیشتری میان. ولی اصلا تو نگرانی چی هستی؟ توی تمرینها که کارت رو خیلی خوب انجام دادی." لویی میگه، موهای هری رو مرتب میکنه و یقه ژاکت رو درست میکنه.
"من_ اونگا خیلی آدم هست_اگه مثل یه احمق بهنظر برسم چی_ اگه بیفتم چی_" هری ناله میکنه و دستهاش رو روی گونههاش میکشه.
"هری آروم باش. همهٔ کاری که لازمه بکنی اینه که صاف راه بری، آخر استیج پنجثانیه وایستی و دستت رو توی جیبت بکنی، بچرخی و برگردی. تو میتونی از عهدهش بربیای، تو فوقالعاده بهنظر میرسید، و قراره عالی انجامش بدی." لویی با ملایمت میگه، همونطور که هری دستش رو بالا میاره و با انگشت شصتش رو روی گونهٔ لویی میکشه.
"قول میدی اگه روی صورتم افتادم ازم متنفر نمیشی؟" هری اخم میکنه.
"آره. مسخره نباش." لویی غر میزنه، ولی صداش شیفتهتر از چیزی که میخواست بهنظر میرسه و هری یه لبخند کج میزنه.

YOU ARE READING
?Fading? [L.S]
Fanfiction[Complete] ???? ?????? ??? ????? ?????? ? ??????? ?????? ?? ?? ????? ?? ???? ?????? ??????? ?????? ???????. ??? ?????? ?? ???? ??? ??????? ??? ??????? ?? ??? ??? ?????? ?? ??????. ??? ???????? ??? ????????? ???????? ??????? ???? ?????? ???? ?? ????...