抖阴社区

                                    

"وگ: خب لویی، این که بعد از گذشتِ فقط دو سال از اولین‌ فشن‌شوت، طراحِ سال شدی چه حسی داره؟

اِل‌تی: کاملاً دیوونه‌واره. درواقع افرادی که توی زندگی‌م بودن خیلی تلاش کردن تا قانع‌ـم کنن که ریسک کنم و برای یه جا توی هفتهٔ مُد درخواست بدم. اگه هیچکس برای دیدنِ شو نمیومد یا اگه مردم از طراحی‌هام خوششون نمیومد، فقط پول هدر میرفت. این که توی حضار افرادی بودن که واقعا از چیزی که دیدن خوششون اومد و لباس‌ها توجه جلب کردن، شانسِ مطلق بود. این حقیقت که اصلا کسی از طراحی‌های من خوشش میاد فوق‌العاده‌ست، ولی این که توسط مجله‌ای که از ده‌ سالگی‌زیر تختم قایم میکردم، طراحِ سال معرفی بشم، برام کاملاً دیوونگی‌ـه."

هری خوندن‌ـش رو متوقف میکنه تا یه نگاه به لویی بندازه. "شانس نبود، طراحی‌های خودت فوق‌العاده‌ بودن." اون با یه لحن عبوس میگه.

"فقط بخون." لویی با شیفتگی‌جواب میده، و جلو میره تا خودش رو به هری بچسبونه.

"وگ: فکر میکنی کِی برات موفقیت اصلی بود؟ توی‌ چندسال گذشته خیلی پیشرفت کردی، ولی همین بهار اولین شویی که فقط مال طراحی‌های خودت بود رو داشتی. کسایی که برای تماشا اومده بودن سلبریتی‌ها و طراح‌های درجهٔ یک بودن، و نقدها هم بیش از حد مثبت بودن. فکر میکنی چی تو رو از «درحال پیشرفت» به «تعیین کنندهٔ چیزهایی که مُد میشه» تبدیل کرد؟

اِل‌تی: فکر کنم وقتی که کارم شروع کردم، همهٔ تلاشم روی این بود که چیزایی طراحی کنم که فکر میکردم مردم خوششون میاد. از این که ریسک کنم و موقعیت رو عوض کنم میترسیدم برای همین چیزهایی طراحی میکردم که به مُد فعلی میخوردن، فقط یکم تغییرشون میدادم و امیدوار میموندم که مردم خوششون بیاد. وقتی که مردم متوجهٔ طراح‌هام شدن، بالاخره شروع کردم به طراحی کردن چیزهایی که خودم دوست داشتم، برعکسِ چیزهایی که فکر میکردم مردم خوششون میاد، ولی بازم راجبه این که زیادی متفاوت باشن تردید داشتم. فکر کنم زمانی برای من موفقیت اصلی بود که اعتمادبنفسم اونقدر بالا رفت که بخوام فقط برای خودم طراحی کنم. بدون شک باز هم امیدوار بودم که مردم از طرح‌هام خوششون بیاد، ولی به خودم اجازه ندادم بر اساس چیزهایی که فکر میکردم مردم خوششون میاد طراحی کنم. فقط بدون عیب‌جویی، چیزی که توی ذهنم بود رو طراحی کردم. کالکشن‌ـی که به نمایش گذشتم عملاً فقط چیزهایی بودن که طراحی‌شون کردم و به خودم اجازه ندادم زیر سوال‌شون ببرم. میدونستم احتمالِ این که مردم خوششون نیاد هست، ولی بیشتر به چیزی که از آب دراومد افتخار میکردم، و بازخورد هم خیلی خوب بود. آدم نمیتونه چیزهایی طراحی کنه که فکر میکنه توی آینده مُد میشه، مهم ریسک کردن و امتحان کردنه، و اگه مردم خوششون بیاد، مُد میشه."

"حرف‌هام خیلی متظاهرانه‌ست؟" لویی درحالی که کنارهٔ انگشتِ شست‌ـش رو گاز میگیره، میپرسه.

?Fading? [L.S] Where stories live. Discover now