هری به لویی چشمغره میره. "حرفات هوشمندانه و متواضعـن." اون میگه.
" وگ: الان توی کلِ کشور فروشگاه باز کردی، و نصفِ مشتریهای سلبریتیـت هم توی آمریکان، به این که اونجا هم فروشگاه بزنی فکر میکنی؟
اِلتی: در انتها برنامهم همینه. برای الان، من و مدیر تجاریـم باید حواسمون به کارهای اینجا باشه. طرح کاریِ ما همیشه حولمحور فروشگاههای بوتیک کوچیک برای عموم، و ارائه خدمات برای مشتریهای سلبریتیـمون که سفارشهای مخصوص داشتن، چرخیده. ما میخواییم طرح کاریـمون رو به ارائه خدمات به درخواستهای اینجا و همچنین گسترش کارمون در آینده تغییر بدیم. ولی من نمیخوام عجله کنم، ترجیح میدم یه نتیجهٔ با کیفیت ببینم تا این که همهچیز رو با عجله منتشر کنم."
لویی خودش رو زیرِ بازوی هری جا میده و تا خودش هم به مجله نگاه کنه. دست هری بالا میره و با انگشتهاش موهای لویی رو نوازش میکنه و شقیقهش رو میبوسه.
" وگ: طراحیهای تو تقریباً بهطور یکسانی بین لباسهای مردانه و لباسهای زنانه تقسیم شدن، درحالی که بیشتر طراحها با طراحی لباسهای زنانه شروع میکنن و بعد شروع به طراحی لباسهای مردانه میکنن، و یا برعکس. تو با طراحی یکیـشون راحتتری، یا کلاً اولویتـی نداری؟ این خیلی تاثیرگذاره که توی طراحی کردن هم لباسهای زنانه و هم لباسهای مردانه بهطور یکسان استعداد داری، از اونجایی که این زیاد پیش نمیاد.
اِلتی: من از طراحی کردن هرکدومشون به دلایل مختلفی لذت میبرم. از این که میتونم با لباسهای زنانه تجربه کسب کنم و دلم رو به دریا بزنم خوشم میاد. و از این خوشم میاد که لباسهای مردانه هم فقط راجبه ریزبینی و جزئیات پیچیدهن.
وگ: و بهنظرت ویژگیهای تعیین کنندهٔ طراحیِ تو برای هرکدومشون چیه؟
اِلتی: من هیچوقت از اون طراحهایی نمیشم که یه دسته پَر یا یه تیکه فلز به لباس اضافه میکنن اونم فقط برای این که اولیننفری باشن که این کار رو کردن، فکر کنم طراحی من برای هر دو جنسیت بر اساس یه پایهٔ کلاسیک و لمسهای مدرن و ظرافتهای منحصر به فرده."
"مطمئنم که نگفتم «ظرافتهای منحصر به فرد»، اصلا این معنی میده؟" لویی ناله میکنه.
"آره لویی معنی میده. تو به همهٔ سوالها عالی جواب دادی." هری اصرار میکنه.
" وگ: این همه برنامه چجوری به زندگیِ شخصیـت ربط پیدا میکنن؟ توی بقیهٔ مصاحبههات تو فقط راجبه طراحی حرف زدی، ولی ما نتونستیم جلوی خودمون رو بگیریم و متوجهٔ پسرِ جذابی شدیم که هیچوقت ازت دور نیست. اون توی همهٔ کتواکهایی که طراحیهات نشون داده شدن ردیفِ اول نشسته، از جمله وقتی که به هفتهٔ مد نیویورک رفتی، و یک ماهِ پیش توی مجلهٔ The Mirror از شما دوتا عکسهایی چاپ شد که داشتید توی یه پاسیو با کارا دلوینِ مدل و ریتا اورای خواننده ناهار میخوردید.

YOU ARE READING
?Fading? [L.S]
Fanfiction[Complete] ???? ?????? ??? ????? ?????? ? ??????? ?????? ?? ?? ????? ?? ???? ?????? ??????? ?????? ???????. ??? ?????? ?? ???? ??? ??????? ??? ??????? ?? ??? ??? ?????? ?? ??????. ??? ???????? ??? ????????? ???????? ??????? ???? ?????? ???? ?? ????...
?Epilogue?
Start from the beginning