یه کامنت دیگه رو نخونده رد کردم "خدایی زبان انگلیسیش انقدر ضعیفه یا داره ادا در میاره مارو بپیچونه؟" خیلیم دلش بخواد سطح زبان انگلیسی من انقدر بالا بود هر کسی نمیتونست لهجه سلیس انگلیسیمو متوجه بشه. کامنت بعدی رو خوندم:
- "ماتینا حاضرم شرط ببندم که تو a slave هستی"
یکم فکر کردم و ترجمه همین یه کلمه رو یادم نیومد نکنه منظورش slowly بود. بفرما بعد نامجون و مبین به من میگفتن زبان انگلیسیت افتضاحه این فن اینترنشنال که از منم بدتر بود.- حاضری شرط ببندی که من یواشم؟ منظورت رقصمه؟ منم حاضرم شرط ببندم تو انگلیسیت ضعیفه چون دیکته کلمه slowly رو اشتباه نوشتی.
چرا یهو همشون شروع کردن به گفتن کلماتی مثل "اوه اون خیلی کیوته" یا "چطوری یونگی تا الان نخوردتش؟" یا "حالا فهمیدم چرا یونگی خنگ خونه خراب کن صداش میکنه" سرمو خم کردم و با گیجی پرسیدم:
- چرا الان بهم میگین خنگ؟ باز من چکار کردم؟
بین اون همه کامنت کره ای و انگلیسی چشمم به یه کامنت فارسی خورد و به فارسی خوندمش:- انقدر کیوتی که دلم میخواد بچلونمت تا الان بهت حس مادرانه داشتم میخواستم برات زن بگیرم اما الان که لایو میبینمت فکر میکنم فقط همون یونگی بتونه کنترلت کنه
برای اینکه قدرت زبانم رو به رخ بکشم کامنت رو به انگلیسی ترجمه کردم که فنای اینترنشنال هم استفاده ببرن
- نونا اینجوری اسپیک نکن می هنوزم خودم بیبیم وومن وانت چیکار؟ اصلا از اولد گفتن برد ویت برد، اپن ویت اپن، gay ویتgay ایز فلایدر جا با دیدن پیام هایی که سرعتشون صد برابر شد فهمیدم چه اشتباهی کردم
- گی ویت گی؟ درست شنیدم؟
- متین گفت گیه؟-لعنتی مگی ایز ریل مگی ایز فاکینگ ریل
خب الان باید به چه زبونی میگفتم غلط کردم که اینا از من و این کلمه بکشن بیرون؟قبل از اینکه حتی بتونم فکر کنم که چطوری میتونم بدون شیپ شدن جمعش کنم با صدای انفجار مهیبی از ترس از جا پریدم و همراه گوشی سمت آشپزخونه دویدم
با دهان باز توی چهارچوب در اشپزخونه ایستادم و به اشپزخونه ای که انگار توش برف اومده باشه خیره شدم.
در پلوپز دیجیتال ترکیده بود و هر جایی که بگی برنج چسبیده بود و نامجون هیونگ در حالی که یه بشقاب رو جلوی صورتش به عنوان سپر گرفته بود وسط اشپزخونه ایستاده بود. با تعجب پرسیدم:
- چکار کردی هیونگ؟خودش بیشتر از من ترسیده بود مبهوت گفت:
- فقط میخواستم برنج درست کنم.
یه نگاهی به دور و بر انداختم و یهو یه چراغ توی ذهنم روشن شد.این دقیقا همون موقعیت حواس پرت کنی بود که دنبالش بودم. کافی بود سر فن ها رو با خرابکاریای نامجون هیونگ گرم کنم تا اون کلمه کوچولو موچولو رو یادشون بره.
خداییش از هر نرون مغز من هوش میچکید بعد هر کی بهم میرسید میگفت خنگ قدرمو نمیدونستن که داشتم بین اینا طلف میشدم.
بدون اینکه به نامجون بگم روی وی لایوم گوشی رو جوری به دیوار تکیه دادم که کل اشپزخونه توی دید دوربین باشه و بعد سمت نامجون رفتم و برنجی که گوشه لپش چسبیده بود رو برداشتم و چشیدم و گفتم:
- حیفی چه خوشمزه هم شده بود.
اطراف رو نگاه کردم و گفتم:
- خدایی چطور تونستی پلوپز رو بپوکونی؟ جین هیونگ بیاد ببینه پلوپزش رو ترکوندی و اشپزخونه اش هم به گند کشیدی بدجور تنبیهت میکنه.خیلی خبیث بودم و این رو خودم میدونستم ولی خب چاره ای نبود باید از نامجین به نفع خودم و مگی استفاده میکردم.
- من که کاریش نکردم خودش ترکیدیه چاپستیک برداشتم و تیکه تیکه برنجا رو از هر جایی که چسبیده بودن کندم اما نامجون چاپستیک از دستم کشید و گفت:
- نخور اینا رو کثیفه مریض میشی.
با تاکید روی کلمه تنبیه برای اطمینان بیشتر تکرار کردم- بده دارم کمکت میکنم اینجا رو تمیز کنی جین هیونگ تنبیهت نکنه
دست به کمر شد و پرسید:
- راستشو بگو گشنته مگه نه؟چشامو مظلوم کردم و کیوت گفتم:
- هیونگ تو شام امشب رو به خاک دادی معلومه که گشنمه
خندید و موهام رو بهم ریخت و گفت:
- پس بذار برات رولت تخم مرغ درست کنمیعنی بچه مجبوری سطح زبان انگلیسیت رو به رخ سایرین هم بکشی؟🤦♀️🤷♀️

YOU ARE READING
I'm not ok
Fanfiction???? ???? ??? ????? ?? ??? ???? ?????? ???? ??? ??? ???? ??? ??? ??????? ?????? ????? ?? ?? ????? ???? ? ?????? ????? ?????? ?? ? ????? ???? ????? ?????? ????? ?? ???? ????? ????: ????? ?????? ?????? ??? ????? ????: ???? ?????? ??????? ????? ???? ??...
part 53
Start from the beginning