抖阴社区

                                        

پیرمرد هم حالا درست اندازه دختر عصبی بود
- به اون همه ثروت پشت میکنی بخاطر خوابیدن با یه دختر؟ واقعا اون دختر ارزش اینکه نوه من بیاد تو فروشگاه ها پادویی کنه و شبا پیتزا اینور اونور ببره رو داره؟
دختر بلند داد زد:

- داره اون دختر ارزشش خیلی بیشتر از یکی مثل توعه که مثلا خانوادمی حداقل اون منو بخاطر چیزی که هستم دوست داره و کنارم موند تا خیانت خانوادم یادم بره که یادم بره پدربزرگم یه پسر برام خرید که بهم تو اتاق خودم تعرض کنه

سر جام خشک شدم. اوه تو اتاق خودش؟ چطوری بعد از اون احساس امنیت میکرد؟ کجا دیگه براش امن بود وقتی کنار خانوادش و توی اتاق و خونه خودش امن نبود؟

پیرمرد از جا بلند شد و صداش زد:
-هاجینا تو نمیفهمی کاری که ما کردیم برات بهتره
طوری داد زد که احساس کردم تارای صوتیش پاره شد:

- شماها نمیفهمین کاری که شما در حق نوه تون کردین اسمش تجاوز بود
گفت و همون جا که ایستاده بود روی زمین نشست و به خودش لرزید پیرمرد خواست سمتش بره و بهش دست بزنه و من به جای اون دختر چندشم شد پس مداخله کردم:

- بهش دست نزن عوضی مگه نمیبینی نمیخواد بهش نزدیک شی پس برو گمشو
پیرمرد به سمتم برگشت و با یه نگاه تو دیگه چی میگی گفت:
- لطفا دخالت نکنید این یه دعوای خانوادگیه

- هیچ خانواده ای دخترشون رو دست یه متجاوز نمیدن شما خانوادش نیستی تشریفتو ببر لطفا و تنهاش بذار وگرنه زنگ میزنم به پلیس
- تو دیگه کی هستی که خودتو دخالت میدی؟

- تو فکر کن دوست پسرش الان خوشحالی که دوست پسر داره؟ برو گمشو دیگه هم دور و برش نبینمت

برای تهدیدش گوشی رو درآوردم و بدون شماره گرفتن وانمود کردم دارم شماره گیری میکنم گوشی رو که کنار گوشم گذاشتم و اسم پلیس رو اوردم یه تف روی زمین کرد و با سرعت از کوچه بیرون رفت کنار دختر روی زمین زانو زدم و آروم پرسیدم:

- هاجین شی حالت خوبه؟
خیلی یهویی و بدون هیچ خبری از قبل دستاشو دور گردنم‌ حلقه کرد و من رو بغل گرفت و توی بغلم شروع به زار زدن کرد کنار صدای هق هقش صدای اون لعنتی رو توی سرم میشنیدم:
- تو کثیفی نذار بغلت کنه اونم کثیف میشه

با اخم دستامو دور تنش حلقه کردم و در حال نوازش موهاش برای اولین بار سر این صدای لعنتی توی دلم داد زدم:
- بهم احتیاج داره و نمیدونه من کثیفم و تازه خودشم هست به اونم تجاوز شده پس اونم کثیف...

یهو متوقف شدم. اون... اون دختر کثیف نبود کسی که کثیف بود اون پیرمرد عوضی بود که نوه خودش رو دست یه متجاوز سپرده بود فقط چون لزبین بود.

این دختر که گناهی نداشت که یه خانواده احمق داشت این بیچاره از برگ‌ گل پاک تر بود. اوه... پس تمام این مدت دکتر نونا داشت درباره همین حرف میزد؟ من کثیف نبودم اونی که کثیف بود اون عوضیا بودن که منو آزار دادن.

I'm not okWhere stories live. Discover now