抖阴社区

Part 41 : Teddima comes back!

578 60 58
                                        

سلام ریدرای گلم، عیدتون مبارک.
فاینلی، تدیما کامز بک !
ببخشید که پونزده روز یا کمتر یا بیشتر، نبودم، دانشگاه درگیرم گرد، اما دیگه قرار نیست که برم، هر چی هم باشه آپ میکنم، ممنون بابت صبوریتون.
::
::
::

تهیونگ بوسه ای روی لب هایی که طعم تلخ و زهر مانند سیگار رو میدادن نشوند، لب باز کرد:

عزیزم، تو با کسی که ثروتمند نیست ممکنه ازدواج کنی؟

سومین تلخندی زد و با گره خوردن ابروهاش در اثر مرور خاطرات، دستش رو روی خط فک تهیونگ گذاشت و گفت:

ته...میدونی...من با کسی که ثروتمند نیست یا ماشینش مثل ماشین تو نیست ازدواج نمیکنم.

تهیونگ سری تکون داد و پکی به سیگار گرون قیمتش زد ، دود رو توی صورت دختر خالی کرد و با صدایی بم تر از حد معمولش، گفت:

دلیل خاصی داره؟

سومین در حالیکه با دستش ذرات دود رو از جلوی صورتش جابجا میکرد، سرش رو به معنای منفی بودن قضیه به دو طرف تکون داد و بعد از فشردن لب هایش به هم، گفت:

اینطور نیست...فقط.. خودت میدونی چقدر اهل تجملاتم.

تهیونگ لبخندی زد، در حالیکه تمام نگاه و حواسش به دختر روبروش بود، خاکستر سیگار رو لبه نرده بالکن تکوند، در حالیکه پُک عمیق تری از سیگار میون انگشتاش می‌گرفت، در افکارش غرق شد:

یعنی چی میشد اگه اون زمانی که عمارتم پر از طلا و جواهر بود، این دختر رو کنارم داشتم؟
مطمئناً سومین بیشتر از الان بهم عشق میورزید.

با لرزی که سومین میون دست حلقه شده مرد دور شونه هاش کرد، مرد رو از افکارش بیرون کشید، تهیونگ لبخندی زد و با خاموش کردن سیگار نیمه سوخته، سومینش رو بین بازوهای مردونه اش زندانی کرد و زمزمه کرد:

وقتی به اندازه کافی ثروتمند و قدرتمند شدم، باهم ازدواج میکنیم.

سومین لحظه ای به آنچه که گوش های تیزش می‌شنیدند شک کرد، لب زد:
کیم تهیونگ!
ازدواج؟
ازدواج با من؟

تهیونگ اوهومی زمزمه کرد و سومین از ذوق، قطره اشکی روی گونه اش غلتید.

یعنی بالاخره میتونست به آرزوش برسه؟
میتونست یه مرد رو تا آخر عمرش کنار خودش نگه داره؟

میتونست طولانی ترین رابطه رو باهاش داشته باشه؟

تهیونگ بینیش رو روی گردن دختر کشید و هومی از بوی عطر بدن دختر و ترکیبش با بوی سکس چند ساعت پیش و دود سیگارش، کشید.

پتو رو دور دختر سفت تر کرد و با بردن دستاش زیر زانو و پشت کمر دختر ، به داخل اتاق رفت و در تراس رو بست.

کنار دختر دراز کشید، با بوسیدن اجزای مختلف صورت منحصر بفرد دختر و نوازش آروم کمرش،خوابوندش.

Without me |||KTH Where stories live. Discover now