抖阴社区

part 15

355 39 3
                                    

چند ساعت از برگشتنش می گذشت و هوا رو به تاریکی بود ، هیچ خبری از هانیبال نبود ولی با این وجود می ترسید که به هر شکلی از قول و قرار هایش با الیزابت بو برده باشد
گرسنه بود و دعا میکرد مری هر چه زود تر غذایش را به اتاق بفرستد
بیشتر که گذشت احساس ضعف باعث شد دست از انتظار بکشد، اما قبل از اینکه اقدامی کند در اتاق زده شد با اجازه اش دختر جوانی در چارچوب در قرار گرفت و به او گفت که امشب باید برای شام طبقه پایین باشد
خواست اصرار کند برای عدم حضور، اما وحشتی که از خشم هانیبال داشت آن هم در این شرایط ،اجازه ی اعتراض نداد
نکند فهمیده باشد ، اگر حتی شک هم کند دیگر اجازه ی بیرون رفتن را نخواهد داشت شاید
دیگر حتی کمی احساس پشیمانی می کرد که از الیزابت کمک گرفته ، درست است اگر با نقشه ی خودش پیش می رفت خیلی طول میکشید به نتیجه‌ای برسد ، اگر اصلا نتیجه داشت!
اما باز هم بهتر از این همه استرس بود که ناشی از اعتماد کردن به کسی که دوبار بیشتر ندیده است

به سالن که رسید ، فقط آن پسر که تئو نام داشت پشت میز نشسته بود خواهر زاده یا برادر زاده ی هانیبال بود احتمالا ، کمی از حضورش جا خورد چرا که بعد از آن اتفاقِ قرض دادن موبایل ، مدتی خبری از او نبود
چهره اش آرام و مظلوم بود و آنقدر غرق در افکار که حتی متوجه حضور ویل نشد
دلش برای پسر سوخت احتمالا اگر به او کمک نمی کرد و تلفنش را به ویل نمی‌داد الان در این وضع نبود، چون علم غیب لازم نبود برای فهمیدن برخورد بدی که هانیبال با او داشته
این مرد به خانواده ی خودش هم رحم نمی‌کند؟
چه به پسرک گفته که این گونه آشفته و غرق افکار است ؟
رو به روی تئو نشست بالاخره سر بالا آورد و با دیدن ویل به آرامی سلام کرد، ویل با لبخند کمرنگ و مهربانی پاسخ او را داد
مری و چند خانم دیگر چیدن میز را کامل می کردند
+ رو فُرمی
از این حرف تئو تعجب کرد اما نشان نداد
نگاهی به او و تشکر کرد
+شغلت چیه ؟  ورزشکاری؟
کمی مکث کرد اما بالاخره جواب داد
_پلیس
یک لحظه قاشق از دست تئو افتاد ، ویل نگاه به او داد و تعجب را هرچند گذرا در چشمانش دید
پوزخندی زد
_خلافکاری ؟
تئو با تعجب جواب داد
+چییی؟
_ یه طوری جا خوردی انگار کار خلاف کردی
پوزخند این بار سهم لب های تئو بود
+ همه خلاف می کنن حتی شما آقای پلیس
ولی دلیلی برای جا خوردن نیست ، چون نه تو کشور ما پلیس شمایی و نه قوانینمون مثل شماست

_منظورت از کشور عمارتتونه دیگه ؟ چون تا جایی که می‌دونم قوانین یک کشور اروپایی مثل لیتوانی تفاوت چندانی با ایالات آمریکایی نداره

خواست جواب بده که ناگهان ساکت شد
و ثانیه ای بعد هانیبال نشست و با اشاره او مری و ادوارد هم به آنها ملحق شدند
فکر می کرد کارمندان جدا غذا می خورند اما گویا در خانه ی هانیبال فرق می کند
بهتر شد اینطور حداقل با حضور مری کمتر احساس معذب بودن داشت
وقتی مرد شروع کرد، بقیه هم گویا اجازه ی غذا خوردن داشتند
+ویل تونستی اون چیزایی که خواستی پیدا کنی ؟

i will not returnWhere stories live. Discover now